جدول جو
جدول جو

معنی خان رخش - جستجوی لغت در جدول جو

خان رخش
(نِ رَ)
نام کوچه ای بوده است به نیشابور. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جان بخش
تصویر جان بخش
آنچه باعث نشاط و تقویت روح و روان شود، جان پرور، زنده کننده، بخشندۀ جان، کنایه از یکی از صفات باری تعالی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خام ریش
تصویر خام ریش
نادان، احمق، کودن، کم خرد، ابله، کم عقل، تاریک مغز، انوک، لاده، کاغه، فغاک، شیشه گردن، گردنگل، خرطبع، خل، چل، دنگ، غتفره، دبنگ، دنگل، نابخرد، کانا، گول، بدخرد، تپنکوز، غمر، کهسله، ریش کاو، سبک رای، بی عقل، کردنگ برای مثال جمع آمد صد هزاران خام ریش / صید او گشته چو او از ابلهیش (مولوی - ۳۷۵)
فرهنگ فارسی عمید
(شُ خَ)
قماش ریز را گویند که از دم مقراض استادان خیاط و پوستین دوز بدست آید. قماش ریزه بود. (فرهنگ اسدی) ، چیزی که از دم تیشۀ درودگران بریزد. (برهان قاطع) (آنندراج) ، آشغال. رجوع به خاشه شود
لغت نامه دهخدا
(سُ)
ناحیه ای است در عباسی و یک جانب ’مضافات’ آن میباشد. یعنی ’مضافات’ که از بلوکهای عباسی است حدودش از قریۀ نخل ناخدا به بندر خمیر و از کوش تا خان سرخ و مرکزش بندرعباس است. (از جغرافیای غرب ایران تألیف بهمن کریمی)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان اردمه بخش طرقبۀ شهرستان مشهد، واقع در 22 هزارگزی جنوب خاوری طرقبه و 17 هزارگزی شمال شوسۀ عمومی مشهد به نیشابور، ناحیه ای است کوهستانی و معتدل، دارای 936 تن سکنه است که شیعی مذهب و فارسی زبانند، این ده از رودخانه مشروب میشود و محصولاتش غلات، بنشن، میوه جات و اشجار و اهالی به کشاورزی و کرباس بافی گذران میکنند، راه آن مالرو میباشد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(نِ خَ رَ)
خان است که کاروانسرا باشد. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
خان خرک شده ست همه خان مان ما
بر یکدگر نشسته درو کاروان برف.
کمال اسماعیل (از فرهنگ جهانگیری).
، کاروانسرای کوچک. (آنندراج) (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
قریه ای است بفاصله 22 هزارگزی شمال علاقه داری درجه اول دولت آباد متصل به نهر رامگل که در علاقۀ حکومت درجه 2 شیرین تکاب مربوط بحکومت اعلی میمنه واقع است.
موقعیت جغرافیایی آن: ناحیه ای است بین دو خط 64 درجه و 52 دقیقه و 1ثانیۀ طول البلد شرقی و خط 36 درجه و 39 دقیقه و 34 ثانیۀ عرض البلد شمالی قرار دارد. (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2)
لغت نامه دهخدا
قریه ای است که بفاصله 19000 گز در شمال قلعۀ درزاب و گرزیوان مربوط بحکومت اعلی میمنه و بین خط 65 درجه 24 دقیقه 6 ثانیه طول البلد شرقی و خط 36 درجه 7 دقیقه 24 ثانیه عرض البلد شمالی واقع میباشد. (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2)
لغت نامه دهخدا
(نِ تَ)
لقب است مر رؤسای فرقۀ علی اللهی را. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
مسخره، (اشتنگاس) (آنندراج)، ملعبه، دلقک، بی عقل، (غیاث اللغات)، احمق، نادان:
جمع آمد صد هزاران خام ریش
صید او گشته چو او از ابلهیش،
(مثنوی)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
این لغت از توابع است و معنی آن خاش ریزه باشد. (فرهنگ جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
(نِ خَ)
کاروانسرای را گویند و آن را خان نیز نامند. (فرهنگ جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
تصویری از جان بخش
تصویر جان بخش
بخشنده جان حیات دهنده زنده کننده (غالبا صفت خدای تعالی آید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خام ریش
تصویر خام ریش
نادان، احمق
فرهنگ لغت هوشیار